خلوت دل

متن مرتبط با «ساقی» در سایت خلوت دل نوشته شده است

نافذ البصیرة

  • بی آنکه سلاحی به کمر داشته باشدبی آنکه زره یا که سپر داشته باشداز خیمه برون شد که رود آب بیارد  در رفع عطش بلکه اثر داشته باشدآمد نه پی جنگ که مشکی به کفش بودامید ، تلاشش که ثمر داشته باشداو را چه نیازی است به شمشیر و به نیزهکافی است به رگ خون پدر داشته باشدکافی است نگاهی بکند تا که بترسندکافی است غضب گونه نظر داشته باشدآنگونه نهیبی بزند هر که در آنجاستفکری نکنم اینکه مفر داشته باشدهر کس نبود جرأت جنگیدن با اوباید به مصافش که جگر داشته باشددائم به لبش بود شعاری که امامشاز حال علمدار خبر داشته باشدمی خواست که آبی برساند پی اطفالتا جرعه ای از علقمه بر داشته باشداو را به شریعه همگی دوره نمودندبی آنکه به دل ترس خطر داشته باشدمی گفت اگر لشکرتان جمله بیایندگر لشکرتان هر چه نفر داشته باشدهیهات که یک لحظه نترسم ز شهادتهیهات در این عشق اثر داشته باشددر علقمه اجساد زیادی به زمین بودبی آنکه کمی ز خم به بر داشته باشداین بود اثر چشم غضب گونه ی عباسهیهات که این چشم ، دگر داشته باشدهیهات که دنیا و همه عالم هستیمانند ابالفضل قمر داشته باشدباید که حسین بن علی بعد علمدارخون در دل و دستی به کمر داشته باشدسروده حمید ضیاءیزدی,سقای,کربلا,علمدارکربلا,ساقی,العطاشا,ابالفضل,العباس,علمدار,باوفا,باادب,شهید,غریب,عطشان,عطش,نافذ,البصیره ...ادامه مطلب

  • عطش

  • تقدیم به ساحت بلند ساقی العطاشا عطش نبرد ز یادش حسین و زینب راادب اجازه نمی داد تر کند لب راعلی است زنده شده در وجود عباسشکه بر زمین بزند از دوباره مرحب رانمود با همه هستش حسین را یاریسرود با همه عشقش شعار مکتب راقسم به نام خدا گر جدا شود دستمدمی رها ننمایم امام مذهب رااشاره می کنم و با کنایه می گذرماگر که اهل دلی خود بگیر مطلب راکه بین این همه نامرد بی پناه و غریب چگونه خواهر او بگذراند امشب رابه پای خیز و بتاب ای مه منیر حسینبتاب بار دگر آسمان زینب راسروده حاج حمید ضیاءیزدی (مسافر),سقای,کربلا,علمدارکربلا,ساقی,العطاشا,ابالفضل,العباس,علمدار,باوفا,باادب,شهید,غریب,عطشان,عطش ...ادامه مطلب

  • تیغی در نیام

  • تقدیم به روح مقدس حضرت ابالفضل العباس علیه السلامیل بود و شوق حمله به اشرار شام داشتصبح علی الطلوع عطش انتقام داشتشیر ژیان بیشه ی حیدر ز کودکیرسم وفا و عشق و ادب در مرام داشتدر کربلا برای دفاع از امام خویشتیغی برنده تر ز همه در نیام داشتمضطر در انتظار که فرصت به او رسدبا این وجود حرمت حکم امام داشتبعد از نماز صبر و شکیبش تمام شدنزد امام رفته و عرض سلام داشتآقا فدایتان بشود روح و پیکرماین نوکرت مگر چه کم از آن غلام داشتآقا مگر که نوکر خوبی نبوده اماز طفلی ام مقام شما احترام داشتآقا اگر اجازه دهی جان فدا کنمدریایی از وفا و ادب این کلام داشتاما امام رخصت میدان به او نداداو را فقط امید و ستون قیام داشتزیرا وجود او نه فقط مایه ی امیدبا بودنش ستون حرم استقام داشتبا اینکه خیمه ها همه در التهاب بوداما همینکه بود قلب زنان التیام داشتوقتیکه خیمه در عطش و اضطراب بودآقا صدا زدش و به او این پیام داشتسقای تشنه ام چه کنم خیمه تشنه استآنجا اشاره ای به زنان خیام داشتاز خیمه تا فرات ساقی عطشان کربلادر دل امید رفع عطش از امام داشتبا اینکه تشنه بود جرعه ای از آب هم نخوردیک جرعه هم برای لبانش حرام داشتدریایی از مرام و ادب ، حق عشق راآنجا برای شان امامش تمام داشتپر کرد مشک و به سوی خیام رفتاما مسیر پر ز حرامی و دام داشتتیغش برون نشد ز غلاف و شهید شدبا اینکه تیغ تیز درون نیام داشتنامش همیشه در دل تاریخ ثبت شدپر نور و استوار ، ابالفضل نام داشت سروده حمید ضیاءیزدی,سقای,کربلا,علمدارکربلا,ساقی,العطاشا,ابالفضل,العباس,علمدار,باوفا,باادب,شهید,غریب,عطشان,عطش ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها