تاريخ : | | نویسنده : حاج حمید ضیاءیزدی

بی آنکه سلاحی به کمر داشته باشد
بی آنکه زره یا که سپر داشته باشد
از خیمه برون شد که رود آب بیارد  
در رفع عطش بلکه اثر داشته باشد
آمد نه پی جنگ که مشکی به کفش بود
امید ، تلاشش که ثمر داشته باشد
او را چه نیازی است به شمشیر و به نیزه
کافی است به رگ خون پدر داشته باشد
کافی است نگاهی بکند تا که بترسند
کافی است غضب گونه نظر داشته باشد
آنگونه نهیبی بزند هر که در آنجاست
فکری نکنم اینکه مفر داشته باشد
هر کس نبود جرأت جنگیدن با او
باید به مصافش که جگر داشته باشد
دائم به لبش بود شعاری که امامش
از حال علمدار خبر داشته باشد
می خواست که آبی برساند پی اطفال
تا جرعه ای از علقمه بر داشته باشد
او را به شریعه همگی دوره نمودند
بی آنکه به دل ترس خطر داشته باشد
می گفت اگر لشکرتان جمله بیایند
گر لشکرتان هر چه نفر داشته باشد
هیهات که یک لحظه نترسم ز شهادت
هیهات در این عشق اثر داشته باشد
در علقمه اجساد زیادی به زمین بود
بی آنکه کمی ز خم به بر داشته باشد
این بود اثر چشم غضب گونه ی عباس
هیهات که این چشم ، دگر داشته باشد
هیهات که دنیا و همه عالم هستی
مانند ابالفضل قمر داشته باشد
باید که حسین بن علی بعد علمدار
خون در دل و دستی به کمر داشته باشد
سروده حمید ضیاءیزدی



ادامه مطلب
<
موضوع : | بازدید : 53
برچسب ها : سقای,کربلا,علمدارکربلا,ساقی,العطاشا,ابالفضل,العباس,علمدار,باوفا,باادب,شهید,غریب,عطشان,عطش,نافذ,البصیره,